سي و سه ماهگي......
ناز گلكم يك ماه ديگه بزرگتر شدي.... خانومتر شدي و شيرينتر. اين ماه بزرگ شدنتو بيشتر حس كردم خصوصا اون روزي كه به خاطر نيومدن پرستارت شب رو خونه مامان جون مونديم و صبح بغلت كردم تا بذارمت تو رختخواب كنار مامان جون.... مثل روزاي ۶ تا ۹ ماهگيت...... وقتي بغلم بودي و از پله ها پايين ميرفتم ديدم چقدر قد و وزنت بيشتر وسرت پر موتر شده...... تا حالا بزرگ شدنت انقدر برام محسوس نبود. در ضمن احساس مسئوليت و كمك كردن تو كاراي خونه حتي اگر به خرابكاري منجر بشه و استقلالت تو كارهاي مربوط به خودت بيشتر حس رشد و بزرگ شدنتو بهم منتقل ميكنه. البته تو اين ماه كم نبوده روزايي كه منو بابايي رو حسابي كلاف...
نویسنده :
مامان و بابای الین
19:37